13بدر
سلام قشنگ ماماني
بعد از ظهر 12 راه افتاديم رفتيم رود هن و كلي تو راه شيطوني كردي و وقتي رسيديم همه انجا بودن و تو هم كه از ديدن شلوغي خوشحال ميشي كلي با هلا جون و بقيه بازي كردي و شب هم ساعت 12 لالا كردي و فرداش كه 13 بود با كلي انرژي از خواب بلند شدي و شروع كردي به شيطنت و صبحانت رو تو تراس بهت دادم چون تو خونه دوست نداشتي بموني و همش دوست داشتي بري بيرون وكلي بازي كرديو همش راه ميرفتي و ذوق ميكردي يه كوچولو هم سرما خوردگي داشتي و من همش نگران كه مبادا ميري بيرون بيشتر نشه با سرماي هوا ولي خدا رو شكر هيچي نشد و بهت كلي خوش گذشت با هلا جون و كسري كلي بازي كردي .و به خاطر دارويي كه بهت داده بودم ساعت 12 تو بغل بابايي تو حياط لالا كردي و يه 1ساعتي خوابيدي بعدشم كه بيدار شدي دوباره بيرون و بازي حسابي با هم بازي كرديم و تو همش امار اپو و بيشي هارو داشتي و حسابي راه رفتي در ضمن انجا همه رو هم با اسم كوچيك صدا ميزدي و شيرين كاري ميكردي بعد از ظهر هم دوباره خوابيدي و ساعت 6 هم بعد از خوردن اش راه افتاديم امديم و تو ماشين هم كلي حرفو بازي و شعر و وقتي رسيديم خونه كلي از ديدن خونمون خوشحال شدي قربونت برم كه دل تنگ خونمون ميشيييييييييييي تو مهربونم با تو بودن خيلييييييييييييييي لحظات شيرينيه
دوست دارم