اراده قوي علي دووووووون مامان

سلام عمر مادر

در تاريخ91/5/6شروع كردم به كم كردن شير خوردن تو و برات تايم گداشتم يك بار صبح يك بار شب و به هر ترفندي بود حواستو پرت ميكردم ولي شما هي سراغشو ميگرفتي و من هم به تو ميگفتم ببين هلا و كسري ديگه شير نميخورن بزرگ شدن و تو منو با تعجب نگاه ميكردي و چون عاشق شخصيت مي مي ني كتاب قصه هات هستي از اون هم كمك گرفتم و گفتم ببين مي مي ني شير نميخواد و تو هم زود قبول كردي گرچه زهرا جون (روانشناس كودك)بهم گفته بود در طول 2 هفته باييد اين كار رو انجام بدم  و لي تو زود كنار امدي و اصلا مامان رو اذييت نكردي چون اصلا فكرشو نميكردم كه راحت كنار بيايي ولي تو فوق العاده اراده خوبي داشتي چون خيلي وابسته بودي وتونستي 2روزه كنار بذاري افرين پسرك مامان و از تاريخ 91/5/8 ديگه شير نخوردي دقيقا شد 1سال و 11 ماه و9 روز

پسرم تبريك ميگم به تو كه اين همه قوي هستي و بردبار چون تونستي با اراده محكمي كه داشتي از شيره وجود مادر دل بكني و اين كار رو با موفقييت انجام دادي 1سال و 11ماه و9 روز تو اغوش مادر شير خوردي اروم شدي و لالا كردي و وقتش شد كه نشون بدي كه بزرگ شدي ميشه جور ديگه ارامشو تجربه كرد در اصل بند ناف دوم رو با كمك هم جدا كرديم دلم واسه اون روزا خيلي تنگ ميشه ولي وقتي فكرشو ميكنم كه ديگه پسركم بزرگ شده اروم ميشم و به ياد خاطراتش لبخند ميزنم ولي اين رو بدن كه.....

اغوش مامان براي تو بيشتر از هميشه و براي هميشه براي تو بازه تا تو نفس مامان اروم بيايي تو اغوشم و  سرتو رو شونه هام بزاري و منم با بوييدن بوسيدن تو هر دو  اروم بگيريم اغوش مامان جاييه كه هيچ وقت به روي تو بسته نيست و هيچ ممنوعيتي نداره