عليعلي، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

موسیقیدان کوچک

لبخند چشم تو

تنها دليل من كه خدا هست و                                            اين جهان زيباست                                            وين حيات عزيز و گرانبهاست لبخند چشم تو ست هرچند با تبسم شيرينت   ...
17 مرداد 1391

تولد 2سالگييت مبارك

سلام عمر دوباره من و بابايي. عشق ماماني امروز تولد تو قشنگ ترين فرشته خداست 2ساله شدي نفسم .بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس با همه خوب و بدش گذشت و قد كشيدي و بزرگ شدي شدي نفسمون شدي همه كسمون شدي عمر مامان و بابا شدي زندگي  دوبارمون شدي بهترينمون شدي يكي يدونمون شدي وعزيز ترين خونمون خدارو هزاران بار شكرت براي اين هديه زيبات. از خدا سلامتي وطول عمر با عزت عاقبت به خيري و يه دنيا شادي و سربلندي و موفقييت برات در سرتا سر عمر زيبات خواستارم و تمام تلاشمون رو براي تو يه دونه گل پسر ميكنيم كه بهترين زندگي رو داشته باشي اخه تو شدي عشق دوباره زندگي مامان و بابا. به خاطر اين ايام دوباره نميشه تو زاد روز تو جشن بگيريم و موكول ميكنيم ...
17 مرداد 1391

دوباره دندون وااااا

گيلاس ماماني سلام شرمنده ام كه يادم نيست تاريخ در اوردن دندون جديد رو ولي از بالا سمت راست اون اخر دوباره دندون در اوردي مبارك باشه گل مامان.ايشالا كه كارت به دندون مصنوعي نكشه و هميشه سالم باشن البته اينا كه  شيري هستن واسه اينده ات دعا ميكنم ...
14 مرداد 1391

امدييم ما

سلام نفس مامان بزرگ مرد من بلاخره امدم تا برات بنویسم از بزرگ شدنت شیرین کاری های تو. هزار ماشالله بزرگ شدی و فهمیده تو اين مدتي كه نبوديم و كلي تغييرات داشتي كه هر كدوم رو يادم امد مينويسم برات حسابي دقت داري تو كارات و كارهاي اطرافيانت و سريع و با دقت كامل ياد ميگيري کاملا حرف میزنی و مامان کلی خوشحاله که تمام حرفات و متوجه میشه و با هم کنار مییاییم بوس بوس عشق مامان ميخوام كلمات جيد هم كه زياد هستن رو برات بنويسم. مثل:قرص=قرص طوطي اسم دايي ها رو هم كه كاملا ميگي عبات=عباس ممت=محمد حچن=حسن ميتي=مهدي محمت=احمد بستس=بسته است بازه نكن مال منه وبده من نيستش خاليه اشتباس=اشتباه است رو زماني ياد گرفتي كه فرق چپ و راست رو ب...
14 مرداد 1391

بودوده توچولوه

شازده كوچولو مامان  ديگه فرق بزرگ و كوچيك رو ميفهمي فرق پر و خالي رو و ترش و شيرن باز و بسته.یه شب كه 2تا از دايي ها امدن بهت سر بزنن  و وقتي داشتن خداحافظي  ميكردن تو يه دفعه دمپايي دايي رو پوشيدي و گفتي دفشه بابا دادر بودوده و همه ما كلي خنديديم كه تو اين حرفا رو از كجا مياري و دايي ها و من و بابايي كلي چلونديمت و از فرداش ميگفتي دفش بابا دادر بودوده دفش علي دون توچولوه و با كل وسايل بابايي و خودت اين فرق داشتن رو تكرار ميكردي  مامان بخوره تو رو نبات من براي پر و خالي هم  نوشابه خورديم ظرفش كه خالي شد تو به مامان گفتي اخ نيشتش ومن گفتم نه مامان خالي شد و تكونش دادم و تو هم با مامان تكرار كردي و كاملا مفهومش رو ف...
14 مرداد 1391

gg

سلام گل پسر مامان من شرمندتم که این همه مدت نبودم تا برات بنویسم ولی قول میدم که جبران کنم  
24 تير 1391