عليعلي، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

موسیقیدان کوچک

كودكي

كودكي سوار بر چرخ و فلكي جادويي هر صبح تا شام به دور دنيايي ميگردد. اغازين روزهاي اين گشت برايش زيبا و ديدني بود و همه انچه ميديد يكتا و فراموش نشدني... همه انچه ميديد انسانهاي همه انسان بي صورتك و دل كودك غنج ميزد كه روزي شود مثل ان همه انسان... روزها ميگذشت و كودك ديگر كودك نبود.از چرخ و فلك پياده شده بود وحالا شده بود مثل همه انها اما انچه نميدانست كه همه ان زيباييها صورتكي بود براي زيبا كردن زمين تا از ديدنش لذت ببرند تماشاچيان زمين. فهميد كه كشف انسان در اين زمين مملو از انسان كاري بس دشوار است. اما كودك هنوز هم عاشق همه انچه بود كه روزي از دور ميديد. و هيچ گاه صورتك را به صورت نزد و دلش را از كودكش جدا نكر...
15 تير 1390

شكلات مامان

عزیز دل مامانی چند روز یاد گرفتی به چیزهای که داغ یا خطرناک هستن میگی جییییز یا میگی تخخخخخخخ و مدام به اينو اون ميگي بيا.زندگي مامان ديگه خودت دستت رو ميگيري به اين ورو انور يه كوچولو تاتي ميكني و هنوزم ميترسي كه مستقل راه بري عيب نداره ماماني اينقدر راه بري بدويييي كه مامانييييي كيييففففف كنه حالا حالا شيطوني هاي قشنگت مونده خيليييي خيييييلييييي دوست دارم.
13 تير 1390

ارزو

به اميد نگاهت ايستادن به روي شانه هايت سر نهادن  مرا خوش تر از اين ارزويست دهان كوچكت را بوسه دادن ...
12 تير 1390

عسلي مامان

90/4/8شب وقتي بابايي داشت نماز ميخوند رفتي نشستي تو جا نماز مهر رو برداشتي و اون دست خوشگلت رو بردي بالا و به بابايي گفتي ب بيا و من كلي ذوق كردم واستتتتتتت ووقتي بهت گفتم بيا الله كن مدام ميگفتي الله عزيززززززز دل مامانيييييييييييييي شيرين زبونم ...
12 تير 1390

شيرين كاري هاي علي جون

عزیز دل مامانی چند روز که یاد گرفتی اسم قشنگت رو تکرار میکنی خیلی شیرین میگی علی ودر ضمن از دخترها هم خوشت نمیاد چون تا میان جلوت جیغ میزنی پسر سر بزیررررررر ماااااااماااااان تاااااازههههه اینو نگفتم وقتی کار بدی انجام میدی بهت اخم میکنم جیغغغغغ میکشی واسه مامانی ...
10 تير 1390

اشنايي با علي جون

این علی جون ما علاقه شدیدی به موسیقی داره جوری که همیشه با موسیقی میخوابه ویک عدد هم فلش داره که موسیقی های مورد علاقش رو واسش میزارم زمانی که بهونه گیری میکنه اروم میشه اهنگ های مورد علاقه علی جون متفاوت هستن از موسیقی سنتی بگیر تتتتتاااااااااااااپاپ.در ضمن از هر موسیقی خوشش  نمیاد از اهنگهای خاصی خوشش میاد و عاشق موسیقی سنتیه مخصوصا وقتی داییش واسش تار میزنه یا براش میخونه میخکوب میشه.و زمانی که بابایش براش میخونه همش ذوق میکنه.علاقه شدیدی  هم به ساز داره پدر سازهای داییشو دراورده و اون انگشت های کوچولوش میندازه زیر سیمهای ساز و صداشو در میاره.این فرشته کوچولو سرشار از احساسات ...
10 تير 1390

شناختن ماشين توسط علي جون

جمعه شب 3/4/1390من علي جون بابايي و عمه نسيم 4 نفري رفتيم بيرون ماشين پارك كرديم داخل كوچه رفتيم شام خورديم موقع برگشتن وقتي ماشين رو ديدي كلي ذوق كردي و همش ميخنديدي خيلي واسمون جالب بود ماماني.باهوووووووووووووشششششششششش مامان
5 تير 1390