عليعلي، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

موسیقیدان کوچک

اتفاق عجيب

عشقم سلام ماماني تو اين 1ماه 5تا دندون در اوردي نيش بالا سمت راست و 2تا نيش پايين سمت راست و چپ و كرسي هاي پايين مباركت باشه عشقم  ديگه داري يواش يواش راحت ميشي ...
1 ارديبهشت 1391

طوطي مامان

شانامااااااااااااااپشمل مامانی عشقم خیلی باحال شدی هرچی بگم بازم کمه دیگه قدم به عرصه طوطی واری گذاشتی هرچی میگم سعی داری که مثل مامان ادا کنی یا اگه سخته از لحاظ اوایی خیلی خوب میگی خلاصه این که پسرم مرررررررررررررررررررررررررررررردددددددددددددددددددد مامانی نمیخواد کم بیاره مرسییییییییییییییییییییییییی عزیزم خیلی کلمات جدید یاد گرفتی میگم همه رو برات عسللللللللللللللل مامان باشو=پاشو ای لاب لو=i love you ماچين=ماشين شامپو=شامپو جون=جون انام=الهام اپر=اكبر سوهاب=سهراب پشتو=پسته چو شور=چوب شور نحانه=ريحانه اله=خاله دانا=دانيال نوم=نون  بسه=بسه بدو بدو=بدو بدو عجبا=عجبا   بازم اگه ماماني يادش...
26 فروردين 1391

13بدر

سلام قشنگ ماماني بعد از ظهر 12 راه افتاديم رفتيم رود هن و كلي تو راه شيطوني كردي و وقتي رسيديم همه انجا بودن و تو هم كه از ديدن شلوغي خوشحال ميشي كلي با هلا جون و بقيه بازي كردي و شب هم ساعت 12 لالا كردي و فرداش كه 13 بود با كلي انرژي از خواب بلند شدي و شروع كردي به شيطنت و صبحانت رو تو تراس بهت دادم چون تو خونه دوست نداشتي بموني و همش دوست داشتي بري بيرون وكلي بازي كرديو همش راه ميرفتي و ذوق ميكردي يه كوچولو هم سرما خوردگي داشتي و من همش نگران كه مبادا ميري بيرون بيشتر نشه با سرماي هوا ولي خدا رو شكر هيچي نشد و بهت كلي خوش گذشت با هلا جون و كسري كلي بازي كردي .و به خاطر دارويي كه بهت داده بودم ساعت 12 تو بغل بابايي تو حياط لالا كردي ...
19 فروردين 1391

تعطيلات 3نفره

سلام فندق ماماني حسابي با بابايي گشتيم خيلي خوش گذشت روز اول كه فقط خونه مامان بزرگ ها رفتيم و روز دوم تو رو برديم باغ وحش مامانيييييييييييي از ديدن حيوانات خيلي خوشحال شده بودي جالب اين بود كه به همشونم ميگفتي ماهيييييييييييييي و همه كلي ميخنديدن خيلي شاد بودي و با تو بودنم براي ما كلي لذت داشت  و دوست نداشتي بيايي وقتي شتر مرغ و ديدي گير داده بودي ميگفتي ايناما حالا چرا اون به اون گندگي من ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ از دست توووووووووووو براش ذوق ميكردي و ميگفتي ماهي ماهي.بعذ از اونجا رفتيم پارك ارم و بعدشم شام رفتيم ساندويچي فريدون تو خيابون اپادانا ولي حيف وقتي رسيديم تو خواب بودي در كل خيلي خوب بود روز دوم رفتيم موزه ملي و تو حسابي شيطنت كردي و م...
16 فروردين 1391

عيد

خلاصه جونم برات بگه ماماني كه صبح كه عيد بود شما طبق معمول زود از خواب بيدار شدي و از ديدن هفت سين شوكه شده بودي مدام ميگفتي اين چيه اين چيه و از ديدن شمه هم خوشحال و خرسند بودي و ماماني هر چي سعي كرد كه لباساتو عوض كنه نذاشتي كه نذاشتي  مشغول شمع بازي شده بودي و بد خلقي ميكردي و من هم همچنان بيخيال شدم  و لحظه تحويل سال شد                           بوم            سال نو مبارك عشقم همسر عزيزم عيدت مبارك نفس مامان عبدت مبارك اميدوارم كه...
15 فروردين 1391

خريد

قبل از عيد حسابي سرمون شلوغ بود دنبال كاراي عقب افتاده و خريد به خاطر همين نتونستم بيامو برات بنويسم پسركم  كه چيكارا كرديم 25 اسفند بود كه رفتيم بهار براي خريد لباسهاي شما جوجو مامان  حسابي خريد كرديم و تو حسابي خوشحال بودي كه رفته بودي دد از 7 شب رفتيم وتو حسابي با ما همكاري ميكردي تو تعويض لباسات و اصلااذيتمون نكردي مرسي عشقم .شام هم بيرون خورديم  و بابايي برات يه ماهي قرمز خريد عشق ميكردي باهاش كلي صداش ميزدي مااااااااااااااااااهههههههههههههيييييييييييييييي ساعت 12 بود كه امديم خونهو وقتي لباساتو تنت كرديم دوباره هي ميرفتي جلو ايينه و ذوق ميكردي و نميذاشتي درشون بيارم  خيلي ناز شدي عزيزم مباركت باشه
15 فروردين 1391

تبريك

سلام به همه نی نی وبلاگی های گوگولی عید همگی مبارک میدونم خیلی دیر شده ولی میگن ماهی رو هر وقت از اب بگیری تازه است خیلیییییییییییییییییی سرمون شلوغ بوددددددددددددد اخه من و مامانی حالا ميگم براتون ...
15 فروردين 1391

كلمات جديد

د ابود=در اومد بيشي=پيشي اپو=هاپو دا عبا =دايي عباس باشه بالا مامان طاهره راله له =راحله نندايي=زن دايي ماماني همينا يادم بود بازم يادم امد مينويسم برات
22 اسفند 1390

مامان طاهره

سلام شازده کوچولو دیروز مامانی کلاس داشت وبه ناچار بردمت پیش مامان طاهره  از٢ تا ٦ تو ا انجا بودی ووقتی مامان امد کلی از دیدن تو عشق کرفت وبعدش با مامانی و عمه رفتیم بیرون همش ذوق میکردی از دیدن پله  ها دوباره غش میکردی از خنده و دوست داشتی بزارمت زمین تا بدو بدو کنی  وقتی مامان طاهره داشت جلو تو راه میرفت تو بهش گفتی مامانی مامانی نگاهت نکرد وتو یه دفعه گفتی مامااااااااااان طاهره و همگی شاخ دراوردیم  و مامان طا هره کلی خوشحال شد ...
22 اسفند 1390